زندگی 3 ایستگاه دارد!عشق…جدایی….و مرگ آقا قربونت ایستگاه اول پیاده می شم
♥می گی گل رو دوست داری ولی میچینیش… میگی بارون رو دوست داری ولی با چتر میری زیرش… میگی پرنده رو دوست داری ولی تو قفس میندازیش… چه جوری میتونم نترسم وقتی میگی دوستم داری؟؟؟
♥سكوتم را به باران هدیه كردم تمام زندگی را گریه كردم نبودی در فراق شانه هایت به هر خاكی رسیدم تكیه كردم
ندیدم بهاری محبت ز یاری دلم غرق خون شد عجب روزگاری زندگی زیباست نه به زیبایی حقیقت… حقیقت تلخ است نه به تلخی جدایی… جدایی سخت است نه به سختی تنهایی… نگاهی آشنا به یاس کردم … تو را در برگ گل احساس کردم … خلاصه در کلاس ناز چشمت … دو واحد عاشقی را پاس کردم….
به سلامتی کلاغ نه به خاطر سیاهیش، به خاطر یه رنگیش.
به سلامتی اشک که وقتی میاد طرف خالی میشه و بقیه پر.
به سلامتی رفیق که آخرش فقط رفاقتاست که میمونه.
به سلامتی گاو چون نه گفت من و گفت ما.
به سلامتی سیگار که رفیق نیمه راه نبود و تا آخرش با ما سوخت و ساخت.
به سلامتی عشق که تلخیش شیرین بود و شیرینیش تلخ.
به سلامتی خانواده که داشتنش یه بدبختیه و نداشتنش یکی دیگه.
به سلامتی پول که اگه نبود کارمون لنگ بود.
به سلامتی مرام که امروز تازه معنیش رو فهمیدم.
به سلامتی پوتین که عزت رو به کشورش برگردوند.
به سلامتی انقلاب که تهش به میدون آزادی میرسه.
به سلامتی دین که داشتنش از نداشتنش بهتره.
به سلامتی اخلاق که فکر کنم این ترمم حذفش کنم.
به سلامتی دوست که دوسش دارم.
به سلامتی راه که آخرش معلوم نیست به کجا میره.
به سلامتی ترسو که گند میزنه تو کار آدم.
به سلامتی بی شرف که حداقل ادعای شرف نداشت.
به سلامتی دیوار که هر مرد و نامردی بهش پشت کرد و به هیشکی پشت نکرد.
به سلامتی خدا که این همه آدم داد زدن و صداش در نیومد.
به سلامتی دختر کافه دار که دیدنش تفریح مردای تنهاست.
به سلامتی دلستر که اگه نبود به سلامتی هم نبود.
به سلامتی شما که داری این نوشته رو میخونی.
به سلامتی خودش، خودم و خودت.
————-
سالهاست
دارم حساب میکنم
چگونه من بعلاوه تو
شد فقط من ؟
چون دوست دشمنی کرد دیگر چه می توان گفت
با یار ناجوانمرد دیگر چه می توان گفت
با محرمان غمناک با همرهان ناشاد
با همدمان دم سرد دیگر چه می توان گفت
با بدقمار بدنرد با بد رگان نامرد
با رهزنان بی درد دیگر چه می توان گفت
مردانگی چو شد ننگ
بر مرد عرصه شد تنگ
فهلی چو خاری آورد
دیگر چه می توان گفت
در شهر خالی از مرد
با خاطری پر از درد
شبرو شب است و شبگرد
دیگر چه میتوان گفت
برگرد..!برگرد..!یادت راجاگذاشتی نمی خواهم عمری به این امید باشم که برای بردنش برمیگردی
گفت:بزن به سلامتی پت ومت..گفتم:حتمابه خاطر اینکه خنده داربودن؟گفت:نه به خاطراینکه تاتهش باهم بودن.
تعداد صفحات : 2
♥ عشق مثل یک ساعت شنی می ماند همزمان که قلب را پر می کند مغز را خالی می کند!!
♥ عشق مثل یک ساعت شنی می ماند همزمان که قلب را پر می کند مغز را خالی می کند!!